سلام من اومدم دوباله

سلام به دوستای گلم اجیا و داداشای خودم.خیلی وقته اپ نکردم چون فجیع سرم شلوغ بود و با گوشی انلاین میشدم.تابستونه و کیش پر مسافره.انقدر خسته شدم که نگو.وقت سر خوارندن ندارم اصلا.تو این مدتم انقدر واسم اتفاقای خوو بد پیش اومده که نگو بد بدش این بود که دوستم روشنک ازم جداش شد و برگشت اراک.خانوم نازقهر کرد که چرا بله نگفتی به داداشم.انقدر بدم میاد از دوستی های بچگونه.دوستی منو تو اخه چه ربطی به داداشت داره.بیخیال بذار بره منم شمارشو حذف کردم اصلا به جهنم.

خبر خوبه اینه که اول شهریور میرم تایلند واسه تکمیل عملم.ایشالا که خوف بشه بچه ها دعا کنید.از شما چه پنهون تهنا نمیخوام برم یه بی اف پیدا کردم که اشناییم باهاش سر دراز داره.تاجره و بیزینسش بیشتر تو کیش و دبی هستش.اتفاقی باهاش اشنا شدم و از اونجا که خیلی با ادبو با جنبه و باکلاسه زودی دل منو با خودش برده البته بگم جای دوری نبرده فعلا دلم زیاد دور نشده همین بغلاست.۲۶ سالشه.و ۴ تا داداشن.البته خواهرم داره که من فهلا با ۱ یکیش رفیق جینگ شدم.بیچاره اصلا نمیدونه من تی اس بودم.ولی بی افم که اسمش متینه میدونه همون اول واسش گفتم و کلا باورش نشد تا زمانی که پرونده هامو نشونش دادم میگفت یه تی اس تا این حد تغییر نمیکنه.ولی گفتم چرا میکنه شما تی اس ها رو دست کم نگیر.

وقتی فهمید قراره برم تایلند خیلی از کارام رو انجام داد برام و هفته پیشم گفت که تنها نمیذارم بری خودم میام باهات .که من گفتم شاید دو هفته ای طول بکشه مسسافرتم که دیگه اقا زده سرش و میگه میام باهات .دیگه خیلی ترکونده این معرفتش.بگردم.

راستی اینم بگم که یه روز زد سرش تریپ رومانس برداشت دستشو گذاشت رو دستمو گفت به من علاقه داری میتونی تا اخرش با من باشی .که منم گفتم اخرش کجاست یعنی جی افت بمونم تا ابد گفت نه باهم نامزد کنیم و به خانوادهامون همو معرفی کنیم.تا خدا خودش قسمت کنه و باهم بریم زیر یه سقفو

این حرفو که زد انگاری یه پارچ اب یخ ریختن روم.اصلا توقع نداشتم به این زودی.کلا نتونستم جوابشو بدم و سرم رو پایین انداختم اونم دید که من ج نمیدم گفت پس موافق نیستی.باشه فعلا حرفشو نمیزنم.منم نفسی کشیدم و گفتم اخیش.پیش خودم گفتم زوده دیگه این ریسکو نمیکنم.هرگز

دوباره زودی خر نمیشم .بله نمیگم خودمو کوچیک نمیکنم.با اینکه یه بار دیگه دوباره موضوع رو پیش کشیده ولی من مطلقا حرفی نزدم و انگاری اون بیشتر حریص شده.و شب روز نداره انقدر پاپیچم میشه.البته بگم من از خدامه چون خیلی خوشگلو خوشتیپه پول دارم هست.کارشم که این طرفاست.ولی نمیتونم به این زودی خام بشم تا بشناسمش.

اشتباهی که با طرف قبلیم داشتم رو نمیخوام تکرار کنم.البته اصلا بهش نگفتم قبلا ازدواج کردم.اینو میترسم بهش بگم میترسم بره.البته شناسنامه المثنی گرفتم. وهیچ اثری از اون تو زندگیم نیست.ولی انسان خوبه که همیشه حقیقتو بگه مرگ یه بار شیون هم یه بار.اون اگه منو میخواد باید همه جوره بخواد با مطعلقه بودنم هم کنار بیاد.پس حتما بهش میگم

اگه ولم نکرد و راسگوییم واسم تنهایی نیاورد که منم میفهمم که عاشقمه و منم که دوسش دارم پس بله رو بهش میگم.الان ۲ روزه رفته دبی و دلم واسش شده یه ذره خدایش احساسم نسبت بهش مثل قبلنام که با طرف قبلیمه.دارم عاشقش میشم از بس بهم محبت میکنه.و تا میتونه نازمو میکشه و با بداخلاقیام کنار میاد.منی که خیلی بد اخلاقم بابام ازم میترسه.دیگه بگیرو برو.

زیادی حرفیدم.دردودل هام بود که به دوستای گلم گفتم.پست بعدی حتما داستان اشناییمون رو میذارم البته اگه تا اون موقع ازش جدا نشده بودم.بوس

 

ماجرای خواستگاری

سلام به همگی دوستای گلم فدای همتون.ببخشید چند وقت نبودم و اپ نکردم درگیر بودم شدید.یه خواستگار پیدا کرده بودم که برادر یکی از دوستام که بهتون گفتم اسمش روشنکه بود.پسر خیلی خوبی بود.هفته پیش مراسم بود که متاسفانه اخرش نشد.شایدم به خاطر غرور من بود نمیدونم.همه چیزش معیار مرد ایده ال بود ولی گیر ۳ پیچ داده بود باید تهران زندگی کنیم.منم گفتم فعلا واسم مقدور نیست.بعدش من گفتم حداقل ۱سال نامزد باشیم تا همو بهتر بشناسیم ولی اقا مثل اینکه اومده گوسفند بخره میگفت نه اخر تابستون عقد میکنه.به خدا کم مونده بود سینه چایی رو تو سرش بکوبم جوجه پسر یه وجب نبود.فکر کرده بود اره دیگه خبریه که گربه رو دم حجله بکشه .فکرر کرده شوهر ندیده ام که جونم بیاد بالا واسش.تا این حرفا رو زد بلند شدم گفتم نوچچچچچچچ

ما به هم نمیخوریم دید اوضاع خرابه گفت بشین تا حرفامو بزنم.حرفاش رو اعصابم بود میگفت من بچه از پرورشگاه نمیارم.تو دلم گفتم تو بی جا میکنی مرتیکه .....هنوزم نه به داره نه به باره شروع کرده عین قورباغه غور غور.که این حجاب مناسب یه خانوم متشخص نیست این چرتو پرتا.منم بر داشتم گفتم من حجابم بد نیست.ارایش میکنم..من نمیتونم اومول بگردم.بهم زور اومده بود داشت نظراتشو تحمیل میکرد.من نمیتونم با مقنعه باشم با چادر اصلا جورم جور نیست.رو اعصابمه حتی روسری.

اقا فکر کرده اومده حاج خانوم ۸۰ اله بگیره.گفتم اق فرشاد حیف که برادر دوستمی وگرنه به خدا چنان میزدم تو فکت که یادت بره راه خونت.البته نگفتم این حرفو ولی میخواستم بگم.ول کنم نبود.همش چرتو پرت میگفت.نمیذاشت بلندم شم.اخرش گفتم ببین اقا من نه دست از سوسول بازیام بر میدارم نه میام خونت بشم کلفتت.بچه ام میخوام .عاشق ماشقی هم کشکه یه بار عاشق شدم واسه هفت پشتم بسه.

کیش رو هم به هیچ جای ایران نیفروشم.بهشت من کیشه.تهران با اون همه الودگی مگه خول شدم پاشم بیام.اونم گفت نظر اخرته.گفتم بله.گفت پشیمون میشی گفتم شما نگران نباش.بعدم تموم شد یه نفس اروم کشیدم رفتم جاتون خالی بعدش یه استخر توپ با برو بچ..ارایشگاهم رفتیم که زن ارایشگره گفت ماشالا دخترم چند ماهه ازدواج کردی.بچه شیر میدی.گفتم من هنوز مجردم.که دیگه شروع کرد ایه یاسین خوندن.

که کدوم محلیت این چرتو پرتا منم گفتم اینجایی نیستم .سینمم واسه پروتزه بابا بچه کجا بود.از بس حرف زد .موهامو خراب کرد.باید برم کیش درستش کنم.این شد اخرش که ۳ روز اراک موندن واسم عین جهنم بود.تمام خاطرات عذاب اور اون روزا جلو چشمام میومد.حتی دوتا از اون پسرایی که قبلا همش اذیتم میکردن رو دیدم توخیابون ملک اراک.اصلا منو نشناختن.پیش خودم گفتم وای چقدر عوض شدم اینا همسایمون بودن حالا نمیشناسن منو.تازشم شانس ندارم که پلیس امنیت اخلاقی بهمون گیر داد گفت عینکو از رو سرت بردار رو سریت چرا کوتاهه.گفتم خانوم ولم کن جون مامامنت.اینجا مسافرم.وبسیار بی اعصاب.به خدا میخواستم جر بدم این زن پلیسه رو.جلو اون درستش کردم ده قدم جلو تر بدتر روسری رو کشیدم عقب تا جونش بیاد بالا.

اصلا اراک رو دوست ندارم موندم اجی نازی و شروین چطوری اونجا دوام میارن.خفقانه بخدا.راستی یادم رفت بگم که بابام بسیار خوشحال شد که من خواستگارو رو جواب کردم.گفت بهتر هنوز زوده واسه ازدواج.بذار ۳۰ بشی بعد گفتم بابا جون من میخوای ترشی بذاری.بگو خودم از الان برم تو دبه ترشی.من کم کم باید ضربتی شوهر کنم.

به قول اراکیا افتاده رو شکمم.شوخی میکنم شوهر چیه به قول سنبل خان ایشششششششششششش یه موجود بسیار عذاب که فقط بلده بخوره و بخوابه و زور بگه بذار شوهر کنم روز اول که مثل امیر باهاش رفتار نمیکنم که خودم لقمه بذارم دهنش.اون عشق اولم بود دیگه تموم شد شوهر ایندمو غذا خورد خورد نخورد با مشتو لقد میکنم تو هولقومش.ببخشید بچها من یه مقدار عصبی بودم که با نوشتن این حرفا اروم شدم.بوسسس

دردودل

سلام ترنس های گلم خواهرو برادرای گلم.امروز کامنت یکی از همشهریام رو میخوندم نازی گلم خواهر با احساس وزیبامو.واقعا گریه ام گرفت بغض گلومم گرفت رفتم تراس انقدر گریه کردم واسش.چرا اخه چرا باید یه انسان که هنوز ۲۰ سالش نشده تو اوج سنی که باید لذت ببره از دنیا از زندگی از زنده بودنش این همه درد بکشه.وقتی دردای اونو شنیدم باور کنید دردای خودم یادم رفت یعنی دردام در برابر اون هیچی نیست.چقدر ما ترنس ها تنهاییم که بخاطر چند تا کلمه قشنگ دوست دارم وباهات میمونم انقدر از خودمون بی خود میشیم که از اون طرف تو خیالمون یه بت میسازیم یه خدا.در حالی که اون طرف شیطانیه تو جلد ادم فقط میخواد هوس های افسار گسیختشو با ما برطرف کنه.تورو خدا بچه ها وقتی کم میارید وقتی تو عشقتون شکست میخورید وقتی از همه به بن بست میخورید دست به کارایی نزنید که عاقبتش جز تباهی خودتون چیزی نداره.ما خودمون رو زجر بدیم واسه کسی که در نبود ما داره عشق میکنه از زندگیش و به ریش ما میخنده و پیش خودش تصور میکنه چقدر زرنگ تشریف داشته.ولی اینو باید بدونن وقتی اونا به کسی خیانت میکنن دلیل نیست که طرف مقابلشون گاگول بوده بلکه ما بیشتر از اونی که  لیاقتشو داشتن بشون اعتماد کردیم.

کاشکی اراک بودمو خودم کارای خواهرم رو انجام میدادم.که اینقدر زجر کشیدنشو تو شهری که واقعا خفقان فرهنگی داره نبینم.تو شهری که مردمش با کردن خون ما تو شیشه با تحقیر ما با کتک زدنو زیر پاگذاشتم عصمت ما تفریح میکنن.میخندن و میگن دیدی چطوری ابروشو بردم.

وقتی مردمی که بوی از انسانیت نبردن و بدونی که بیان کمک همنوعشون رو کنن.اونا با هزار تا دوزو کلک میبرن تو بیابون و.....حتی حیونا هم این طوری نیستن.واقعا چطور ادمایی هستن که به ادم تجاوز میکنن.بعدم ولش میکنن تو بیابون میرن.وای وای بر این ادما.اینا چطوری تو محشرخدا روشون رو میگیرن بالا.من که نمیگذرم وامثال من.ایشالا که همه تی اس ها به ارزوهاشون برسن.و خدا دیگه تو ایران تی اسی به دنیا نیاره که اینقدر زجر بکشه.خدا به همتون صبر بده

جشن تولد

سلام به دوستای گلم امیدوارم همتون خوب باشیدو لباتون بخنده.جاتون خالی امروز روز خوبی برام بود جشن تولد یکی از دوستام بود.که خیلی دوسش دارم از قبل عملم باهاش تو تهران اشنا شدم خیلی کمکم کرد.اسمش روشنکه.خانوم بتمام عیاره.امروز شده ۲۴ سالش.وقتی من اومدم کیش اونم که خودش بوتیک داشت تهران بستشو اومد کیش.منم بوتیکم جمع کردم باهم یه بوتیک بزرگ زدیم.البته ما دوتا دیگه شریک داریم که زنو شوهرن و مغازه مال اوناست.وای جونم اومد بالا امروز از بس رقصیدم.داشتم.برای چند ساعت کلا امیر از خاطرم پاک شد.خداییش  این حامد پهلان چه اهنگ هایی خونده.دمش گرم.

من یه لباس مجلسی ناز پوشیده بودم خیلی خوشگل خداییش.حیف که بدلیل مسائل شرعی نمیتونم تو وب بذارمش.کادو واسه دوستم یه کیف چرم طح ورساجه گرفنم خودش قبلا گفته بود خیلی دوسش داره ولی وقتی رفتم بخرمش دود از کلم بلند شد ۲۵۰ تومن واسه اب خورد.ولی فدای سرش همین که باعث شد امروز کلی خندیدیم.ولی من ناچار شدم با چند تا از دخترا زود بیایم بیرون اخه ۵ نفرشون به اضافه خود روشنی بی افاشون میخواست بیاد پیششون.من ادم خشک مذهبی نیستم ولی اصلا دوست ندارم تو یه خونه با چند تا پسر غریبه ول بخورم .اخه خونش ۱۲۰ متری اپارتمانی بود.جا واسه راه رفتن نداشت.همش ناچار بود با اون لباس تابلو بشینم جلوشون اونام که ماشالا دیدمشون از بس پورو هستن.هرچی بگم کم گفتم.اخه من یه کم هیکلم درشته تپل نیستما رو فرمم دخترا میگن هیکلت مثل خرم تو حریم سلطانه ولی من میدونم این جوری نیست اون خیلی زیباست من کجا اون کجا.ما شوهر عادی رو نتونستیم نگه داریم چه برسه سلطان باشه شوهرت.

دیگه اومدم بیرون رفتم بوتیکو باز کردم تا ۹ اونجا بودم.کیش کم کم داره شلوغ میشه.خیلی هم داره گرم میشه.الانم نشستم جاتون خالی با بروبچ نون پنیرو سبزی زدیم به رگ چون هیچکدوم حس اشپزی نداشتیم.اخه بگو مجبوری ۴ ساعت می رقصی بعدش کمرت قولنج کنه.راستی من خودم تنهام اصلا هم خونه۸ ندارم.ولی تا دلتون بخواد دوستای گل پیدا کردم .اینجا واقعا محیطش خیلی بهتره واسه ترنس ها.اینجا من فقط یه ترنس دیدم.اسمش پانیزه.۱۶ سالشه.اومد یه بار بوتیک شلوار لی بخره.یه تی اس ام تو اف لاغر یا صورت گردو ناز.چشاشم عسلیه.من که خیلی دوسش دارم.من خودم شخصا اونو امروز دعوت کردم.پدرش از مقاماته که نمیتونم بگم کیه.شاید راضی نباشه.خیلی واسش ناراحتن چون اصلا راه نداره عمل کنه.خیلی پدرش گیره.

من گفتم خودم دنبال کاراتو بگیرم عمل کن پیش خودم زندگی کن.ولی متاسفانه از باباش میترسم.امیدوارم خدا کمکش کنه. وخانوادش راضی شن.اخه کاملا دخترونس.من میبینمش با اینکه یه قرص هورمون نخورده و مثل ما عمل زیبایی هم نکرده خیلی خوشگله.فقط خوش شانسیش اینه تو کیشه هیچ کس کاریش نداره تازه بهش احترامم میذارن.پلیس تو کیش هم به ندرت به یه دختر گیر میده چه برسه تی اس.چون کاملا توجیه هستن رو این مسائل.منظورم اینه زیاد دیدن و میدونن دست خودمون نیست. راستی تا یادم نرفته تولد خودمم ۵ اردیبهشته .وای دوباره وراجی کردم.بوووووووووووووووووس